تو بازی وسطی، تیم های دو طرف سعی می کنن اونایی که وسط وایسادن رو با توپ بزنن، در انتهای بازی یه نفر میمونه و اونقد توپ رو با قدرت به سمتش پرت می کنن تا بالاخره بسوزه.
شاید تو بازی وسطی تو بتونی جون بگیری! شاید بتونی تا آخر دووم بیاری اما یادت باشه بالاخره خسته میشی. وقتی به عنوان نفر آخر میمونی دو طرف سعی می کنه توپ رو به محکم به سمتت پرت کنه! اون وقت هم میسوزی هم درد می کشی!
تو بازی زندگی هم نباس دنبال بازی وسطی بود. یا این ور یا اون ور…
میگن طرف اسم بچه ش رو گذاشته بود محمد کوروش..
بهش گفتن چرا این اسم رو انتخاب کردی؟
گفتی اگه خواست مهاجرت کنه بگه اسمم کوروشه
اگه خواست از مسجد محل وام بگیره بگه اسم محمده.
اگه یه کم تو زندگی خودمون عمیق بشیم متوجه میشیم که همه ما یه ” محمد کوروش” درون داریم. عزاداری می کنیم اما سر غذا دعوا میشه، روزه میگیریم اما نماز قضا میشه…
چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه. شاید یه روز این پست رو بیشتر آپدیت کنم….
بدون دیدگاه